سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشتارهای زیبا

بعد از تعطیلات تابستان وارد دانشگاه می شویم.

من نمی دانم چه اصراری است که هرترم به صورت گردشی جای اتاق ها با هم عوض شود، برحسب عادت با عجله سمت بردی میروی که کلاس ها روی آن نوشته شده بعد می بینی چیزی نیست می خواهی از آموزش بپرسی می بینی که ظاهرا جای اتاقشان عوض شده مساله دو تا می شود ، با کمی این طرف آن طرف رفتن و شلوغی جلوی برد خاص متوجه می شوی که از این به بعد لیست کلاس ها را باید از کجا ببینی.

به هر حال وارد کلاس می شوی و استاد با جمعی از دانشجویانی که کارهای ترم پیششان را پیگیری می کنند وارد کلاس می شود و کلاس رسما شروع می شود.

بعد از یک مکالمه کوتاه استاد کمی با تعجب به ما نگاه می کند: مطمئنید درست نشستید؟

با خود مرور میکنم امروز چند شنبه است، ساعت چند و این ساعت کلاس فلان پس درسته.

و استاد دوباره با نگاه متعجب می گوید لیستی که دست من است فقط آقایون هستند.

ما به همدیگر و به استاد نگاه می کنیم و کلی علامت سوال در ذهن که چه خبر شده است؟؟؟؟؟

از ته کلاس دانشجویی می گوید ظاهرا میخواهند طرح مجزا کردن کلاس ها را اجرا کنند و ما همینطور در بهت و حیرت به سر می بریم.

بین کلاس بعد از کمی این طرف آن طرف رفتن آموزش را پیدا می کنیم می خواهیم از ایشان بپرسیم که به در بسته بر میخوریم ساعت حدود 3 است و ظاهرا ساعت کاری کارشناسان به اتمام رسیده ، سمت برد می رویم و می بینیم تنها کلاسی که در این ساعت چه برای خانم ها و چه برای آقایون است همین کلاس است و باز هم سر همان کلاس می نشینیم.

با این اوصاف خدا عاقبت ما را تا آخر ترم به خیر کند.

 


نوشته شده در جمعه 91/7/7ساعت 4:12 عصر توسط حیدری نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin